جدول جو
جدول جو

معنی چای زرین

چای زرین
نوعی چای با پرهای درشت و زرد رنگ
تصویری از چای زرین
تصویر چای زرین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چای زرین

خایه زرین

خایه زرین
گلولۀ زر
کنایه از آفتاب، طاووسِ فَلَک، طاسِ زَر، سِپَرِ آتَشین، چَترِ روز، چِراغِ سَحَر، طَرَف دارِ اَنجُم، اُسطُرلاب چَهارُم، چَترِ زَرّین، چَترِ نور، چَترِ زَر، طاووسِ آتَش پَر، گیتی پَروَر، طاووسِ مَشرِق خَرام، چِراغِ روز، خایِه زَر، غَزالِه برای مِثال آن خایه های زرین از سقف نیم خایه / سیماب شد چو برزد سیماب آتشین سر (خاقانی - ۱۸۶)
خایه زرین
فرهنگ فارسی عمید

چتر زرین

چتر زرین
کنایه از آفتاب، چَترِ زَر، طاووسِ مَشرِق خَرام، چِراغِ سَحَر، چِراغِ روز، خایِه زَرّین، گیتی پَروَر، چَترِ روز، طاووسِ فَلَک، طاووسِ آتَش پَر، سِپَرِ آتَشین، چَترِ نور، طاسِ زَر، اُسطُرلاب چَهارُم، طَرَف دارِ اَنجُم، غَزالِه، خایِه زَر
چتر زرین
فرهنگ فارسی عمید

خایه زرین

خایه زرین
کنایه از آفتاب است. (ناظم الاطباء) :
زادۀ خاطر بیار کز دل شب زاد صبح
کرد درین سبز طشت خایۀ زرین غراب.
خاقانی.
چو گردون سر طشت سیمین گشاد
غراب سیه خایه زرین نهاد.
نظامی.
، کنایه از ستاره است:
آن خایه های زرین از سقف نیم خایه
سیماب شد چو بر زد سیماب آتشین سر.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

چال زمین

چال زمین
دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چالوس به تهران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

چتر زرین

چتر زرین
بمعنی چتر روز است که کنایه از آفتاب باشد. (برهان) کنایه از آفتاب باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). چتر روز. (آنندراج). آفتاب. (ناظم الاطباء). برای آفتاب استعمال کنند. چتر زر. (فرهنگ نظام). چتر سحر. (ناظم الاطباء) :
چتر زرین چون هوا بگرفت گوئی بر فلک
عکس شمشیر شه خسرونشان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

داس زرین

داس زرین
کنایه از ماه نو است که به عربی هلال گویند. (برهان). زورق سیمین
لغت نامه دهخدا

تاج زرین

تاج زرین
افسری از زر. تاج ساخته شده از طلا، کنایه است از شعلۀ شمع و چراغ و غیره:
تا نبود این تاج زرین بر سرش استوده بود
شمع افتاد از هوای سر فرازی درگداز.
کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

شاخ زرین

شاخ زرین
کنایه از قلم زردرنگ نویسندگی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ستی زرین

ستی زرین
نام آهنگی است:
یکی چون معبد مطرب، دوم چون زلزل رازی
سیم چون ستی زرین، چهارم چون علی مکی.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 133). رجوع به آهنگ شود
لغت نامه دهخدا