جدول جو
جدول جو

معنی جوانه زدن

جوانه زدن
جوانه برآوردن گیاه
کنایه از به وجود آمدن مثلاً عشق در وجودش جوانه زده بود
تصویری از جوانه زدن
تصویر جوانه زدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با جوانه زدن

زبانه زدن

زبانه زدن
شعله زدن زبانه کشیدن مشتعل شدن، شعله کش مشتعل
زبانه زدن
فرهنگ لغت هوشیار

چغانه زدن

چغانه زدن
زدن و نواختن چغانه ساز زدن، پرده و نغمه و آهنگی از موسیقی نواختن
چغانه زدن
فرهنگ لغت هوشیار

روانه شدن

روانه شدن
روان شدن، رفتن، راهی شدن، به راه افتادن، روانه گشتن
روانه شدن
فرهنگ فارسی عمید

گواژه زدن

گواژه زدن
طعنه زدن سرزنش کردن: ایا (ای. دهخدا) گم شده و خیره و سرگشته کسائی، گواژه زده بر تو امل ریمن و محتال (کسائی)
فرهنگ لغت هوشیار

هواره زدن

هواره زدن
چفته زدن تهمت زدن متهم ساختن: گر از یک کام اوگیری کناره زند در یک زمانت صد هواره. (اسرارنامه)
فرهنگ لغت هوشیار