معنی جوانه زدن جوانه زدن جوانه برآوردن گیاهکنایه از به وجود آمدن مثلاً عشق در وجودش جوانه زده بود تصویر جوانه زدن فرهنگ فارسی عمید
چغانه زدن چغانه زدن زدن و نواختن چغانه ساز زدن، پرده و نغمه و آهنگی از موسیقی نواختن فرهنگ لغت هوشیار
گواژه زدن گواژه زدن طعنه زدن سرزنش کردن: ایا (ای. دهخدا) گم شده و خیره و سرگشته کسائی، گواژه زده بر تو امل ریمن و محتال (کسائی) فرهنگ لغت هوشیار
هواره زدن هواره زدن چفته زدن تهمت زدن متهم ساختن: گر از یک کام اوگیری کناره زند در یک زمانت صد هواره. (اسرارنامه) فرهنگ لغت هوشیار