جدول جو
جدول جو

معنی ثنا خواندن

ثنا خواندن
مدح خواندن، مدح کردن، ستایش کردن
تصویری از ثنا خواندن
تصویر ثنا خواندن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ثنا خواندن

ثناخواندن

ثناخواندن
مدح کردن:
از آن پس ثنا خواند بر شهریار
چنان چون بود درخور نامدار.
فردوسی.
همانکه آنش ثنا خواند اینش لعنت کرد
بسوی آن حجری بود و سوی این گهری.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

دعا خواندن

دعا خواندن
خواندن دعا. ثنا گفتن. دعای خوب کردن در حق کسی: تبریک، دعا بر له خواندن. (تاج المصادر بیهقی) ، به درگاه خدا تضرع کردن. ثنا گفتن خداوند را:
مشایخ همه شب دعا خوانده اند
سحرگاه سجاده افشانده اند.
سعدی.
بخوان تا بخواند دعائی بر این
که رحمت رسد زآسمان بر زمین.
سعدی.
قانت، دعا خواننده. قُنوت، دعا در نماز خواندن. (دهار)
لغت نامه دهخدا

زند خواندن

زند خواندن
قرائت کتاب زند. رجوع به زند شود، نغمه سرایی:
هم رودزنان به زخمه راندن
هم فاختگان به زند خواندن.
نظامی.
رجوع به زند و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

وا خواندن

وا خواندن
باز خواندن دوباره خواندن، تغییر دادن کلامی را که بطور کنایه گفته شده و بجای آن کلامی دیگر آوردن، بر گرداندن و ابطلا جادویی که با خواندن ادعیه پدید آمده، نسبت دادن: (انتساب خویشتن را بکسی وا خوداندن)، اعتراض کردن
فرهنگ لغت هوشیار