معنی پیه ناک - فرهنگ فارسی عمید
معنی پیه ناک
- پیه ناک
- دارای پیه بسیار، پرپیه، پیه دار
تصویر پیه ناک
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پیه ناک
پیه ناک
- پیه ناک
- پرپیه، شحیم: اجذاء، پیه ناک گردیدن کوهان شتر بچه، مدموم، سخت فربه پیه ناک از شتر و جز آن، جذو، کمعره، پیه ناک شدن کوهان، اعکار، اعتکار، پیه ناک شدن کوهان، ودک، گوشت فربه پیه ناک، فزراء، زن پیه ناک، کعره، گره گوشت یا گره اندام پیه ناک، اثرب الکبش، پیه ناک گردید، دخوص، پیه ناک شدن دختر، مفئم، شتر پیه ناک سرشانه، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پشه ناک
- پشه ناک
- پرپشه. که پشه بسیار دارد. بَعِضَه. مَبعوضَه. ارض ُ بعضَه، زمینی پَشَه ناک
لغت نامه دهخدا
پی ناک
- پی ناک
- دارای عصب و پی دارای پی دارای عصب پی دار: -7 عصب اللحم پی ناک گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
پی ناک
- پی ناک
- دارای پی. پی دار. دارای عصب. عصب اللحم، پی ناک شد گوشت. (منتهی الارب). گوشتی پی ناک، دارای عصب
لغت نامه دهخدا