جدول جو
جدول جو

معنی پشتی گر

پشتی گر
یاری دهنده، حمایت کننده، پشتیبان
تصویری از پشتی گر
تصویر پشتی گر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پشتی گر

کشتی گر

کشتی گر
کشتی گیر. آنکه کشتی گیرد:
نه با کشتی گران زور آزمایم
نه با میخوارگان رامش فزایم.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا

کشتی گر

کشتی گر
کشتی ساز. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : چون از این کارها فارغ شدند کشتی گران کشتیها می ساختند. (اسکندرنامه نسخۀ نفیسی) ، ملاح. ناخدا. سفان (دهار) :
جهاندار سالی بمکران بماند
ز هر جای کشتی گران را بخواند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پشت گرم

پشت گرم
مستظهر معتمد متکی. یا پشت گرم بودن، مستظهر بودن متکی بودن
پشت گرم
فرهنگ لغت هوشیار