جدول جو
جدول جو

معنی پرده دری

پرده دری
فاش کردن راز کسی و رسوا ساختن او
تصویری از پرده دری
تصویر پرده دری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پرده دری

پرده دری

پرده دری
افشا سر هتک هتاکی ستر مقابل پرده داری پرده پوشی
پرده دری
فرهنگ لغت هوشیار

پرده دری

پرده دری
هتک. هتک ستر. تهتک. هتاکی. تندید. اذاعۀ سِر. مقابل پرده داری، پرده پوشی:
هزار بار بگفتم که راز عشق ترا
نهان کنم نکنم بی دلی و پرده دری.
سوزنی.
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوۀ او پرده دری بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پرده داری

پرده داری
سمت پرده دار حاجبی حجابت سدانت، دربانی، پرده پوشی
پرده داری
فرهنگ لغت هوشیار

پرده داری

پرده داری
سمت حاجب. سمت پرده دار. سدانت. حِجبه. حِجابت. حاجبی، سِرنگاهداری. پرده پوشی. سِرپوشی. رازداری. سَتّاری. سِرنگهداری
لغت نامه دهخدا

پرده داری

پرده داری
اگر بیند پرده داری پادشاه مصلح عادل می کرد، دلیل که وی به صلاح و به خیر گراید و مال حلال یابد. اگر بیند پرده داری پادشاه ظلم می کرد، دلیل که به فسادمایل شود و مال حرام یابد. جابر مغربی
اگر کسی به خواب دید، پرده داری می کرد، دلیل است حاجتی که دارد روا گردد و عزتش زیاده شود. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پرده در

پرده در
هاتک استار هتاک فاش کننده اسرار مقابل پرده دار پرده پوش
پرده در
فرهنگ لغت هوشیار

پرده در

پرده در
کسی که راز دیگری را فاش کند و او را رسوا و بی آبرو سازد، برای مِثال اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردۀ خود پرده دری نیست که نیست (حافظ - ۱۶۴)، بی شرم، گستاخ
پرده در
فرهنگ فارسی عمید