جدول جو
جدول جو

معنی اختلاع

اختلاع
برکندن، گرفتن مال کسی، طلاق خلع، طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد
تصویری از اختلاع
تصویر اختلاع
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اختلاع

اختلاع

اختلاع
گرفتن مال کسی را، افتراء، کذب ُ مخترَع، خوی گرفتن. (آنندراج) ، معتدل شدن. تمام خلقت شدن، خوشبو شدن
لغت نامه دهخدا

ابتلاع

ابتلاع
به گلو فروبردن اباریدن فرو بردن به حلق و گلو بلع بگلو فرو بردن بلعیدن فرو دادن تو دادن قورت دادن، بلعیدن
فرهنگ لغت هوشیار

اختلاف

اختلاف
یوتاری پادیاری، نا سازگاری، ستیزه، جانشینی، شکم روش عدم موافقت، ناسازگاری، با یکدیگر خلاف کردن، نزاع، مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار

اختلاط

اختلاط
آمچ آمیزش درآمیختگی خلیس، شوریدگی، همگمی آمیخته شدن، درهم شدن
اختلاط
فرهنگ لغت هوشیار

اختلاس

اختلاس
کیسه بری زود دوزی تر دستی پنهان ربایی، ستوده گویی دزدی کردن
اختلاس
فرهنگ لغت هوشیار

اختلاج

اختلاج
جهش اندام، پریدن پلک، بیرون کشیدن، تنش اندام جستن اندام
اختلاج
فرهنگ لغت هوشیار