جدول جو
جدول جو

معنی هیچ ندان

هیچ ندان
آنکه هیچ چیز نداند، بسیار نادان
تصویری از هیچ ندان
تصویر هیچ ندان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هیچ ندان

هیچ مدان

هیچ مدان
هیچ دان. نادان. جاهل و بی علم. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
یارم همه دانی و خودم هیچ مدانی
یارب چه کند هیچ مدان با همه دانی.
؟
لغت نامه دهخدا

هم چندان

هم چندان
همان اندازه: قصاص کنند مر برنده دست خویش را بکشتن و جراحت کننده خویش را بجراحت کردن همچندان... . تا بدین قیاس بتن آدمی همچندان که گرمی بود همچندان سردی بود و همچندانک تری بود همچندان خشکی بود
فرهنگ لغت هوشیار

هم چندان

هم چندان
هم چند. برابر. مساوی. به اندازه. (یادداشت مؤلف) : به کشتن مسیلمه فریفته نشوی که دو همچندان اندر حصار مرد است. (تاریخ بلعمی). خلافت وی همچندان بود که پادشاهی شیرویه، یعنی شش ماه. (تاریخ بلعمی). دو تن کشته شده بودند و همچندان اسیر بودند. (تاریخ بلعمی). و رجوع به همچند شود
لغت نامه دهخدا