جدول جو
جدول جو

معنی نمدپاره

نمدپاره
پاره ای از نمد، نمد کهنه و پاره
تصویری از نمدپاره
تصویر نمدپاره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نمدپاره

نمدپاره

نمدپاره
قطعه ای از نمد. (ناظم الاطباء) :
یکی زیغ دیدم فکنده در او
نمدپارۀ ترکمانی سیاه.
معروفی.
، نمد فرسوده و پاره شده. (ناظم الاطباء).
- نمدپاره پوش، نمدپوش. ژنده پوش:
چو دید اردبیلی نمدپاره پوش
کمان در زه آورد وزه را به گوش.
سعدی
لغت نامه دهخدا

زردپاره

زردپاره
پارچه ای زردرنگ که یهودیان در قدیم برای بازشناختن از مسلمانان به جامه خود می دوختند
فرهنگ فارسی معین

زردپاره

زردپاره
پارچۀ زرد رنگی که یهودیان برای امتیاز از مسلمانان و بازشناخته شدن، بر روی شانۀ لباس خود می دوخته اند، جهودانه، برای مِثال گردون یهودیانه به کتف کبود خویش / آن زردپاره بین که چه پیدا برافکند (خاقانی - ۱۳۳)
فرهنگ فارسی عمید

نی پاره

نی پاره
قطعه ای از نی. تکه ای نی:
نی پاره ای به دست و سواری کنم بر او
چون طفل کو بر اسب کدویین سوار کرد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

خمپاره

خمپاره
قسمی توپ با لوله کوتاه که پیاده نظام حمل میکند و با آن آشیانه مسلسل حریف مقابل را بر می دارد
فرهنگ لغت هوشیار

خمپاره

خمپاره
نوعی گلولۀ بزرگ توپ که با خمپاره انداز انداخته شود
خمپاره
فرهنگ فارسی عمید