قطعه ای از نمد. (ناظم الاطباء) : یکی زیغ دیدم فکنده در او نمدپارۀ ترکمانی سیاه. معروفی. ، نمد فرسوده و پاره شده. (ناظم الاطباء). - نمدپاره پوش، نمدپوش. ژنده پوش: چو دید اردبیلی نمدپاره پوش کمان در زه آورد وزه را به گوش. سعدی
پارچۀ زرد رنگی که یهودیان برای امتیاز از مسلمانان و بازشناخته شدن، بر روی شانۀ لباس خود می دوخته اند، جهودانه، برای مِثال گردون یهودیانه به کتف کبود خویش / آن زردپاره بین که چه پیدا برافکند (خاقانی - ۱۳۳)