جدول جو
جدول جو

معنی گورماست

گورماست
ماست چکیده که با شیر مخلوط کنند
تصویری از گورماست
تصویر گورماست
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گورماست

گورماست

گورماست
ماستی که از شیر گورخر باشد، ماست چکیده ایست که شیر خام در آن داخل کنند و بر هم زنند و خورند و گاه آب غوره یا آب سماق در آن زنند
فرهنگ لغت هوشیار

گورماست

گورماست
ماستی که از شیر گورخر باشد، ماست چکیده ای است که شیر خام در آن داخل کنند و بر هم زنند و خورند و گاه آب غوره یا سماق در آن زنند
گورماست
فرهنگ فارسی معین

گورماست

گورماست
ماستی راگویند که از شیر گورخر باشد، (برهان) (آنندراج)، ماستی هم هست که صحرانشینان سازند و آن ماست چکیده ای است که شیر خام در آن داخل کنند و بر هم زنند و خورند، (برهان) (آنندراج)، گوره ماست، لبا
لغت نامه دهخدا

گور اسب

گور اسب
گونه وحشی اسب که مخصوص افریقا است. نام علمی این حیوان هیپوتیگریس است که ترجمه آن بفارسی اسب ببری میباشد. وجه تسمیه بدان جهت است که سطح بدن حیوان دارای خطوط تیره و روشنی است که از دور شباهت به پوست ببر پیدا میکند. گور اسب حیوانی است که در نواحی کوهستانی افریقا میزید و بصورت دسته های بزرگ زندگی میکند. این حیوان را مانند اسب معمولی میتوان اهلی و تربیت کرد و از آن استفاده نمود گورخر افریقایی. توضیح برای تمیز آن از گورخر
فرهنگ لغت هوشیار

گوره ماست

گوره ماست
ماستی که از شیر گورخر باشد، ماست چکیده ایست که شیر خام در آن داخل کنند و بر هم زنند و خورند و گاه آب غوره یا آب سماق در آن زنند
فرهنگ لغت هوشیار

شیرماست

شیرماست
حقین، (دهار)، در تداول عامۀ گناباد خراسان و مشهد شیرماست را ’گرماست’ گویند اماحقین به معنی شیر دوشیده است که بر شیر خفته ریزند برای برآوردن کره، (یادداشت محمدِ پروین گنابادی)
لغت نامه دهخدا

گوره ماست

گوره ماست
همان گورماست است که در بالا گذشت. (از آنندراج). رجوع به گورماست شود
لغت نامه دهخدا

گورپرست

گورپرست
که گور را پرستد و ستایش کند. علاقه مند به گور (قبر) : از هفتادواَند فرقۀ اسلام مذهبی واهیتر و مقالتی رکیک تر از مذهب رافضی نیست و... همه گورپرست باشند و همچون دخترکان که لعبت بیارایند رافضی گورخانه بیاراید و منقش کند... (کتاب النقض ص 626)
لغت نامه دهخدا