جدول جو
جدول جو

معنی گنده خوار

گنده خوار
آنکه چیزهای گندیده و فاسد بخورد
تصویری از گنده خوار
تصویر گنده خوار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گنده خوار

گنده خوار

گنده خوار
کسی که چیز های بدبو و پست (مانند شکنبه روده و غیره) خورد
گنده خوار
فرهنگ لغت هوشیار

گنده خواری

گنده خواری
کسی که چیز های بدبو و پست (مانند شکنبه روده و غیره) خورد
گنده خواری
فرهنگ لغت هوشیار

انده خوار

انده خوار
اندوه خوار. غم خوار. غم خور. غمگین:
خجسته بادت نوروز و نیک بادت روز
تو شادخوار و بداندیش خوار و انده خوار.
فرخی.
روا بود که یکی مرد آفرید ایزد
و هم زتنش یکی جفت کرده انده خوار.
(از جامع الحکمتین ص 233) ، تدهین شده. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). روغن داده. مدهون. (از صحاح الفرس) ، مطلا و مفضض شده. (ناظم الاطباء). زراندود. مموه. (یادداشت مؤلف) :
قلب اندودۀ حافظ بر او خرج نشد
کاین معامل بهمه عیب نهان بینا بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا

گنده خواری

گنده خواری
عمل گنده خوار. رجوع به گنده خوار و گنده خور شود
لغت نامه دهخدا

گنده خور

گنده خور
کسی که چیز های بدبو و پست (مانند شکنبه روده و غیره) خورد
گنده خور
فرهنگ لغت هوشیار

گنده خور

گنده خور
آنکه چیزهای پست و متعفن چون روده و شکنبه و امثال آن خورد
لغت نامه دهخدا