جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فلذه

فلذه

فلذه
پاره ای از گوشت و جگر و مال و از سیم و زر. ج، افلاذ، فِلَذ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

فلکه

فلکه
پاره زمین گرد بلند، توده گرد بلند که در حوالی آن فضا باشد، خیابان دایره ای مانند که دور ساختمانی کشیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار

فلقه

فلقه
نیمه جدا، لپه از گیاهان این واژه در برخی فرهنگ های فارسی فلقه آمده نصف شی شکافته نیمه چیزی که از هم شکافته باشند. نصف شی شکافته، پاره چیزی قطعه، جمع فلق
فرهنگ لغت هوشیار

فلسه

فلسه
فلس پشیز (ماهی) : جدول تقویم باغ کرد هوا پر نقط فلسه زرین گل کرد صبا بر کنار
فرهنگ لغت هوشیار