معنی غیظ کردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی غیظ کردن
- غیظ کردن
- خشم آوردن، غضب کردن، خشمناک شدن
تصویر غیظ کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غیظ کردن
غلیظ کردن
- غلیظ کردن
- گنده کردن کلفت کردن، ستبر کردن (شیر و مانند آن)، درشت کردن خشن ساختن، سنگین و ناگوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غلیظ کردن
- غلیظ کردن
- تغلیظ. درشت و سخت و ستبر کردن. رجوع به غلیظ شود
لغت نامه دهخدا
بغی کردن
- بغی کردن
- گردن کشیدن نافرمانیدن، دست اندازی ستم ستم کردن تعدی کردی تجاوز کردن، نافرمانی کردن یاغی شدن سرکشی کردن عصیان ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ایل کردن
- ایل کردن
- زیر فرمان گرفتن، رام کردن مطیع کردن منقار کردن
فرهنگ لغت هوشیار