جدول جو
جدول جو

معنی غریو داشتن

غریو داشتن
بانگ و فریاد برآوردن، غریو کردن
تصویری از غریو داشتن
تصویر غریو داشتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غریو داشتن

غریو داشتن

غریو داشتن
بانگ و فریاد برآوردن. شور و غوغا کردن. غریو کردن. غریو برآوردن. غریو برزدن. غریو برکشیدن. رجوع به غریو شود:
فتادند بر خاک بیهوش و تیو
همی داشتند از غم دل غریو.
اسدی (گرشاسب نامه).
بی آب دیده بر طرف جویبارگل
قمری غریو دارد بر جست و جوی یار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

دریغ داشتن

دریغ داشتن
مضایقه کردن چیزی را از کسی رد کردن تقاضای کسی امتناع نمودن
دریغ داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

غرور داشتن

غرور داشتن
مغرور بودن، کبر و نخوت داشتن، خودبین بودن، برای مِثال زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه / رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت (حافظ - ۱۸۴)
غرور داشتن
فرهنگ فارسی عمید

دریغ داشتن

دریغ داشتن
مضایقه کردن از دادن چیزی به کسی، خودداری از کمک کردن به کسی
دریغ داشتن
فرهنگ فارسی عمید