معنی علی الجمله
- علی الجمله
- خلاصه، به طور خلاصه، خلاصۀ کلام
واژههای مرتبط با علی الجمله
علی الجمله
- علی الجمله
- سخن کوتاه به کوتاهی خلاصه. مخلص کلام: وعلی الجمله آنچه درین فترت بروی اهل اسلام آمد و بر سر امت گذشت
علی الجمله
- علی الجمله
- خلاصه. ملخص. باری: علی الجمله اندر عدد این عضله ها سخن مضطرب است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
سماع خوش و نغمۀ دلگشای
علی الجمله خوش باش و خوش دار جای.
نزار قهستانی
علی الغفله
- علی الغفله
- غفلتاً، ناگاه، ناگهانی
علی الغفله
- علی الغفله
- ناگاه ناگهان ناگاه ناگهان غفله: این طایفه برسرخانه او هجوم کردند
علی العجاله
- علی العجاله
- تاکنون فعلا عجاله: درین جیگ قریب صد و ده غزل از غزلهای حافظ مندرج است که علی العجاله نسخه ای باین قدمت از این اندازه از غزلهای او وجود ندارد، موقتا بطور موقت
علی العجاله
- علی العجاله
- عجالتاً، فعلاً
علی الغفله
- علی الغفله
- ناگهان. غفلهً. بی خبر. (ناظم الاطباء). غافل وار. برغفلت، گستاخانه. بی پروا. (ناظم الاطباء)
علی العجاله
- علی العجاله
- عجالهً. فعلاً. بطور موقت. و رجوع به عجاله شود
فی الجمله
- فی الجمله
- بالجمله، حاصل کلام، مجمل سخن، باری، کمی، قدری، اندکی
