جدول جو
جدول جو

معنی سکاسه

سکاسه
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی
تشی، سیخول، زکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
تصویری از سکاسه
تصویر سکاسه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سکاسه

سکاکه

سکاکه
پستی فرومایگی با آرش های سکاک خود رای خود سر مرد، گوش کوچولو
سکاکه
فرهنگ لغت هوشیار

سکافه

سکافه
از ریشه پارسی کفشگری آلتی که بر دست گیرند و بدان ساز نوازند زخمه مضراب
فرهنگ لغت هوشیار

سکاته

سکاته
اگویایی خاموشی از گیجی گیجزدگی، مردن، فرو نشستن خشم پاسخ دندان شکن پاسخ کاری
فرهنگ لغت هوشیار

سپاسه

سپاسه
شکر، حمد، لطف، شفقت، منت، برای مِثال از آن پس که بد کرد بگذاشتم / بر او بر سپاسه بنگذاشتم (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۳ حاشیه)
سپاسه
فرهنگ فارسی عمید