جدول جو
جدول جو

معنی سقط کردن

سقط کردن
در پزشکی بچۀ نارس و مرده افکندن
تصویری از سقط کردن
تصویر سقط کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سقط کردن

سقط کردن

سقط کردن
بچه از شکم افکندن پیش از زمان. بچه افکندن. بچه انداختن
لغت نامه دهخدا

ساقط کردن

ساقط کردن
افکنده دور افکندن چیزی، کسی که کسی را ازشغل خود برکنار کردن
ساقط کردن
فرهنگ لغت هوشیار

سقوط کردن

سقوط کردن
افتادن فرود آمدن بر زمین، به انحطاط اخلاقی مواجه شدن: در منجلاب فحشا سقوط کرد، تسلیم شدن به مردی به طور نامشروع فاسد شدن زن. یا سقوط کردن شهری یا کشوری. به تصرف غالب در آمدن شهر یا کشور. یا سقوط کردن دولت. بر کنار شدن وزیران از کار
فرهنگ لغت هوشیار