جدول جو
جدول جو

معنی زبان تر کردن

زبان تر کردن
کنایه از سخن گفتن، کلمه ای بر زبان آوردن برای مثال با من به سلام خشک ای دوست زبان تر کن / تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم (خاقانی - ۶۳۸)
تصویری از زبان تر کردن
تصویر زبان تر کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زبان تر کردن

زبان تر کردن

زبان تر کردن
کنایه از لقمه در دهن گذاشتن باشد. (آنندراج) (برهان قاطع). لقمه در دهان گذاشتن. (ناظم الاطباء) ، کنایه از سخن گفتن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). سخن کردن. سخن گفتن. (ناظم الاطباء). سخن کردن. (فرهنگ رشیدی) (غیاث اللغات) :
با من بسلام خشک ای دوست زبان تر کن
تا از مژه هر ساعت لعل ترت افشانم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

زبان گیر کردن

زبان گیر کردن
لکنت داشتن زبان. کند بودن زبان. زبان گرفتگی. رجوع به زبان و زبان گرفتن شود
لغت نامه دهخدا