جدول جو
جدول جو

معنی رود زدن

رود زدن
ساز زدن، ساز نواختن، نواختن ساز
تصویری از رود زدن
تصویر رود زدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رود زدن

رود زدن

رود زدن
رود نواختن. رودزنی کردن: آن زن ایشان را می دادی و ساقیگری کردی و رود زدی و سرود گفتی. (تاریخ بلعمی).
گاه گفتی بیا و رود بزن
گاه گفتی بیا و شعر بخوان.
فرخی.
چون خداوند را فتحها پیوسته گردد و ندیمان بنشینند و دوبیتها گویند و مطربان بیایند که در مجلس رود و بربط زنند در آن روز شراب خوردن را چه حکم است ؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 568). رجوع به رود و رودزن شود، کندن رودکده یا رودخانه ای بطور مصنوعی برای آب بردن بشهری یا موضعی: و رود زدن و آب بردن بدین مواضع... (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا

دود زدن

دود زدن
دود کردن، دود پخش کردن چیزی که در حال سوختن است، دود پس دادن چراغی که با نفت می سوزد
دود زدن
فرهنگ فارسی عمید

عود زدن

عود زدن
نواختن عود که آلتی است از آلات طرب. به صدا درآوردن عود. رجوع به عود شود
لغت نامه دهخدا

دود زدن

دود زدن
دود برآمدن. دود بیرون زدن. دود بیرون شدن چنانکه از لولۀ بخاری، برآمدن فتیلۀ چراغ و غیره تا آنجا که شعله با دود برآید: چراغ دود می زند. (یادداشت مؤلف).
- دود بیرون زدن، بیرون شدن دود. بیرون آمدن دود. برآمدن دود. بلند شدن دود. (یادداشت مؤلف).
، بوی دود گرفتن (طعام). (از ناظم الاطباء). راه یافتن دود به درون دیگ و طعم و بوی آن گردانیدن. بوی دودگرفتن طعام. درآمدن دود در دیگ و رنگ و بوی غذا را بگردانیدن. دودزده شدن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

رد زدن

رد زدن
نشان به جایی بردن، چشپر کسی را گرفتن رد پای کسی را گرفتن، نشان به جایی بردن
فرهنگ لغت هوشیار

رو زدن

رو زدن
در تداول عامه، خواهش کردن. خواهش و سماجت و اصرار کردن
لغت نامه دهخدا