جدول جو
جدول جو

معنی روباه ترکی

روباه ترکی
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی
تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، کاسجوک، جبروز، قنفذ
تصویری از روباه ترکی
تصویر روباه ترکی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با روباه ترکی

روباه ترکی

روباه ترکی
خارپشت بزرگ تیرانداز. (برهان قاطع) (آنندراج). ریکاشه. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا

روباه تربک

روباه تربک
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، اَنگور روباه، روباه رَزَک، روباه رَزه، روس اَنگروه، روس اَنگُرده، سَکَنگور، سَگَنگور، سَگ اَنگور، روپاس، بارَج، پارَج، اَورَنج، اَولَنج، عِنَبُ الثَعلَب، لَما، ثَلِثان، تاجریزی پیچ
روباه تربک
فرهنگ فارسی عمید

روباه تورک

روباه تورک
روباه تربک. (آنندراج). رجوع به روباه تربک شود
لغت نامه دهخدا

روباه تربک

روباه تربک
سگ انگور باشد، چه تربک به معنی انگور است و به عربی عنب الثعلب و حب الفنا خوانند. (برهان قاطع). ثمری است و به انواع می باشد و دوایی معروف است و بمعنی انگور روباه است و به کرمانی روباس و به اصفهانی تاجریزی و به هندی مکوی خوانند. روباه تورک. (آنندراج) (انجمن آرا). بمعنی مکوی که آن را به عربی عنب الثعلب گویند. (غیاث اللغات). و رجوع به عنب الثعلب و تاجریزی و روبا شود
لغت نامه دهخدا