معنی حاضر گشتن حاضر گشتن حاضِر گَشتَن آماده شدن، حضور یافتن، حاضر شدن آماده شدن، حضور یافتن، حاضر شدن تصویر حاضر گشتن فرهنگ فارسی عمید