جدول جو
جدول جو

معنی پیروز رزم

پیروز رزم
آنکه در جنگ پیروز شود، پیروزجنگ، برای مثال سواری شود نیک پیروز رزم / سر انجمن ها به رزم و به بزم (دقیقی - ۸۹)
تصویری از پیروز رزم
تصویر پیروز رزم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیروز رزم

پیروزرزم

پیروزرزم
پیروزجنگ. رجوع به پیروزجنگ شود:
سواری شود نیک و پیروزرزم
سر انجمنها برزم و ببزم.
دقیقی (از شاهنامۀ فردوسی)
لغت نامه دهخدا

پیروز روز

پیروز روز
با روزگاری قرین ظفر کامیاب نیکبخت: اقبال و بخت و دولت پیروز روز را فرزند نازنیتی پرورده در کنار. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیروز رای

پیروز رای
دارای اندیشه ای قرین ظفردارای فکری همراه کامیابی و نصرت: وزیر خردمند پیروز رای به پیروزی شاه شد رهنمای. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیروزرام

پیروزرام
بروایت شاهنامه نام قدیم ری است:
یکی شارسان کرد پیروزرام
بفرمود کو را نهادند نام
جهاندیده گوینده گفت این ری است
که آرام شاهان فرخ پی است،
فردوسی،
، فیروزرام، بگفتۀ معجم البلدان از قراء ری بوده است
لغت نامه دهخدا