جدول جو
جدول جو

معنی بر آسودن

بر آسودن
آسایش یافتن، آرام یافتن، آرمیدن
تصویری از بر آسودن
تصویر بر آسودن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بر آسودن

فروآسودن

فروآسودن
آسودن. برآسودن. استراحت کردن:
در آن دیر کهن فرزانه شاپور
فروآسود کز ره بود رنجور.
نظامی.
، خفتن. بخواب رفتن:
زمین در سر کشیده چتر شاهی
فروآسوده یکسر مرغ و ماهی.
نظامی.
رج__وع به آسودن شود
لغت نامه دهخدا