کنایه از مردم سحرخیز و زود بیدارشونده. (برهان) (آنندراج). رجوع به گرم خیزی شود، سبکروح و جلد و چابک و تیزرو. (برهان) (آنندراج) : برانگیخت پس چرمۀ گرم خیز بیفکند بر هندوان رستخیز. (گرشاسب نامه). محابا رها کرد و شد گرم خیز زبان کرد بر پاسخ شاه تیز. نظامی. کشیدندبر یکدگر تیغ تیز ز گرمی شده چون فلک گرم خیز. نظامی. رجوع به گرم خیزی شود، صوفی که جهت نوافل شب زود برخیزد، نمازشب کن. (برهان) (آنندراج)
ده کوچکی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 90000گزی جنوب خاوری مسکون و 15000گزی شمال راه مالرو کروک به سبزواران و دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
کنایه از زود بیدار شدن و سحرخیزی: ور سوخته ای ز گرم خیزی از سوختگان چرا گریزی ؟ نظامی. رجوع به گرم خیز شود، جلدی. چابکی. تیزتکی: پری را میگرفت از گرم خیزی بچشم دیو درمیشد ز تیزی. نظامی. رجوع به گرم خیز شود