معنی گام زن - فرهنگ فارسی عمید
معنی گام زن
- گام زن گام زَن
- رونده، تند رو، قاصد، اسب تندرو، بوز، سیس، چارگامه، براق، جواد، چهارگامه، ره انجام، سابح، بادرفتار، شولک، بالاد، برای مثال یکی اسب باید مرا گام زن/ سم او ز پولاد خارا شکن (فردوسی - ۲/۱۲۷ حاشیه) رونده، تند رو، قاصد، اسب تندرو، بوز، سیس، چارگامِه، بُراق، جَواد، چَهارگامِه، رَه اَنجام، سابِح، بادرَفتار، شولَک، بالاد، برای مِثال یکی اسب باید مرا گام زن/ سم او ز پولاد خارا شکن (فردوسی - ۲/۱۲۷ حاشیه)
تصویر گام زن
فرهنگ فارسی عمید