جدول جو
جدول جو

معنی غر و لند کردن

غر و لند کردن
سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی، با خود حرف زدن از سر قهر و غضب، ژکیدن، رکیدن، زکیدن، لند لند کردن، لندیدن، غر غر کردن، دندیدن، دندش
تصویری از غر و لند کردن
تصویر غر و لند کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غر و لند کردن

قر و لند کردن

قر و لند کردن
سخنان درشت و نامفهوم گفتن از سر خشم و به حالت اعتراض
قر و لند کردن
فرهنگ فارسی عمید

غر ولند کردن

غر ولند کردن
غرو لند زدن. غر زدن. غرغر کردن. قر زدن. قرقر کردن. لند و لند کردن. ژکیدن. رجوع به غر و لند زدن شود
لغت نامه دهخدا

غر و لند زدن

غر و لند زدن
آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض. غر زدن. غرغر کردن. قر زدن. قرقر کردن. غر و لند کردن. لند و لند کردن. ژکیدن
لغت نامه دهخدا