جدول جو
جدول جو

معنی سرشکستگی

سرشکستگی
شرمساری، سرافکندگی، خفت وخواری
تصویری از سرشکستگی
تصویر سرشکستگی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرشکستگی

سرشکستگی

سرشکستگی
خجل از فعلی یا پیش آمدی قبیح. شرم در عقب عملی بد یا پیش آمدی بد. خجل ازامری که کسان شخص مرتکب شده اند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

ورشکستگی

ورشکستگی
حالت بازرگانی که در تجارت زیان دیده و بدهی او بیش از دارائیش باشد، درماندگی در کسب و تجارت
فرهنگ فارسی عمید

پرشکستگی

پرشکستگی
راه پرشکستگی، پر از پستی وبلندی. درشتناک. پردست انداز: سه راه نسخت کردند یکی بیابان از جانب دهستان سخت دشوار و بی آب و علف و دو بیشتر درشت و پرشکستگی. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا

درشکستگی

درشکستگی
زیان. نقصان. کاست. کمی، ورشکستگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ورشکستگی

ورشکستگی
افلاس. پریشانی و ناداری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا