معنی سر سر لغزنده، بن مضارع سریدننوعی کفش که رویۀ آن را از نخ می بافند، گیوهسر خوردن: لیز خوردن، سریدن، لغزیدن، از روی سرسره یا جای سراشیب خزیدن و فرود آمدنسر دادن: چیزی را در جای صاف و هموار لغزاندن و به جلو راندن، لغزاندن تصویر سر فرهنگ فارسی عمید