معنی رازگشاینده - فرهنگ فارسی عمید
معنی رازگشاینده
- رازگشاینده
- فاش کنندۀ سر، آشکار کنندۀ راز، برای مثال رفت یکی پیش ملک صبحگاه / راز گشایندهتر از صبح و ماه (نظامی۱ - ۷۷)
تصویر رازگشاینده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با رازگشاینده
راز گشاینده
- راز گشاینده
- آشکارکننده راز:
رفت یکی پیش ملک صبحگاه
راز گشاینده تر از صبح و ماه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
رازگوینده
- رازگوینده
- گویندۀ راز. آنکه سخنی نهانی با کسی گوید. که سرّ خود با کسی در میان نهد، نجوی کننده:
شد آنگه برش رازگوینده تنگ
نهان دشنۀ زهر خورده بچنگ.
(گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا