جدول جو
جدول جو

معنی چین دادن

چین دادن
به وجود آوردن تا و شکن در چیزی
تصویری از چین دادن
تصویر چین دادن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چین دادن

چین دادن

چین دادن
در اصطلاح خیاطی تا کردن پارچه و لاها در طول یا عرض آن پیدا آوردن
لغت نامه دهخدا

چیز دادن

چیز دادن
مال بخشیدن. عطا دادن:
دو هفته ابا گستهم بود شاد
بدو خلعت و چیز بسیار داد.
فردوسی.
برستم دوصد بدره دینار داد
همان گیو را چیز بسیار داد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

چینه دادن

چینه دادن
دانه دادن به مرغ. دادن ِ دان. غذا دادن به طیور از حبوب و شبه آن: زق، چینه دادن مرغ بچه را بمنقار. (تاج المصادر بیهقی). عدار، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (تاج المصادر بیهقی). زغل، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

اذن دادن

اذن دادن
دستوری دادن: پرگ دادن دستوری دادن رخصت دادن جایز شمردن مرخصی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

آیش دادن

آیش دادن
کشت بخشی از زمین مزروعی را بسال دیگر واگذاشتن تا قوت گیرد
آیش دادن
فرهنگ لغت هوشیار