معنی تف - فرهنگ فارسی عمید
معنی تف
- تف تَفّ
- گرمی، حرارت، برای مثال در تف این بادیۀ دیولاخ / خانۀ دل تنگ و غم دل فراخ (نظامی۱ - ۶۷)، بخار، روشنی، پرتو گرمی، حرارت، برای مِثال در تف این بادیۀ دیولاخ / خانۀ دل تنگ و غم دل فراخ (نظامی۱ - ۶۷)، بخار، روشنی، پرتو
فرهنگ فارسی عمید