جدول جو
جدول جو

معنی پیوند گرفتن

پیوند گرفتن
قبول پیوند کردن، پیوند پذیرفتن
تصویری از پیوند گرفتن
تصویر پیوند گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیوند گرفتن

پیوند گرفتن

پیوند گرفتن
متصل شدن اتصال یافتن: دیگر نرود بهیچ مطلوب خاطر که گرفت با تو پیوند. (سعدی)، جوش خوردن استخوان و جز آن، پیوند یافتن درخت یانسوج حیوانی، بهم پیوسته شدن قطعات شکسته ظرفی بلورین یا چینی و جز آن: زخم شمشیر غمت را ننهم مرهم کس طشت زرینم و پیوند نگیرم بسریش. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیوند گرفتن

پیوند گرفتن
متصل شدن. اتصال یافتن:
دیگر نرود به هیچ مطلوب
خاطر که گرفت با تو پیوند.
سعدی.
، جوش خوردن استخوان و جز آن، بهم پیوسته شدن قطعات شکستۀ ظرف بلورین یا چینی و جز آن:
زخم شمشیر غمت را ننهم مرهم کس
طشت زرینم و پیوند نگیرم به سریش.
سعدی.
، پیوند خورده شدن درخت یا گیاه و جز آن
لغت نامه دهخدا

پیوند گرفته

پیوند گرفته
متصل شده، جوش خورده (استخوان و مانند آن) ملتئم: اتعاب پیوند گرفته را باز شکستن، پیوند یافته (درخت یانسوج حیوانی)، بهم پیوسته (قطعات شکسته ظرف)، پیوند گری: پیوند کردن متصل کردن، ایجاد موافقت
فرهنگ لغت هوشیار

پیوند یافتن

پیوند یافتن
اتصال یافتن متصل شدن: پیوند یافتن جان مردم بعالم روحانی، پیوند خوردن (درخت یانسوج حیوانی)، بهم پیوستن قطعات شکسته ظرف
فرهنگ لغت هوشیار

پیوند گسستن

پیوند گسستن
پِیوَند بُریدَن، پاره کردن رشتۀ اتصال و به هم بستگی، قطع خویشی و قرابت، پِیوَند گُسیختَن، پِیوَند گِسَلیدَن
پیوند گسستن
فرهنگ فارسی عمید

پیوند گسستن

پیوند گسستن
پیوند بریدن. مقابل پیوستن. پیوند گسلیدن
لغت نامه دهخدا