پندنامک. اندرزنامه. نصیحت نامه: بگفتم همه گفتنی سربسر تو ژرف اندرین پندنامه نگر. دقیقی. گر بپند اندر رغبت کنی ای خواجه پندنامه ست ترا دفتر اشعارش. ناصرخسرو. ، نامۀ مشتمل بر پند و نصیحت: به پندنامه و رسول شغل گرگانیان راست شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 454)
شاد. خرم. بشاش. خنده کننده. (ناظم الاطباء) : ترا سخن نه بدان داده اند تا تو زبان درافکنی بخرافات خندناک حجی. ناصرخسرو. پس چون معرب کردند سخت نیکو آید ضحاک، یعنی خندناک. (مجمل التواریخ والقصص)