پایه پایه پایه پایه پلّه پلّه. اندک اندک. تدریجاً: چو خواهی کسی راهمی کرد مه بزرگیش جز پایه پایه مده. اسدی. در تأنی گوید ای عجول خام پایه پایه برتوان رفتن ببام. مولوی لغت نامه دهخدا
پاره پاره پاره پاره جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد، پاره پار، پارپار، تکه تکه، لَخت لَخت، ریش ریش فرهنگ فارسی عمید
پاره پاره پاره پاره از همه جا دریده، قطعه قطعه، تکه تکه، اندک اندک، رفته رفته، کم کم فرهنگ فارسی معین