جدول جو
جدول جو

معنی باز نهفتن

باز نهفتن
نهفتن، پنهان کردن، پنهان داشتن
تصویری از باز نهفتن
تصویر باز نهفتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باز نهفتن

بازنهفتن

بازنهفتن
پنهان کردن. نهفتن. پنهان داشتن. کتمان کردن:
به خورشیدرویان سپهدار گفت
مر این خواب را باز باید نهفت.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

باز یافتن

باز یافتن
دوباره یافتن چیزی را شی از دست رفته را بدست آوردن، چیزی را باسانی بدست آوردن بی زحمت بدست آوردن چیزی، پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار

باز نشستن

باز نشستن
بر کنار رفتن از کار و خدمت تقاعد، گوشه گیری کردن
باز نشستن
فرهنگ لغت هوشیار

باز نهادن

باز نهادن
نهادن، گذاشتن، برجا گذاشتن، قرار دادن چیزی در جایی
باز نهادن
فرهنگ فارسی عمید

باز گرفتن

باز گرفتن
پس گرفتن، واپس گرفتن، چیزی از کسی گرفتن، چیزی به چنگ آوردن
باز گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

باز نشستن

باز نشستن
نشستن
در جایی قرار گرفتن
گوشه گیری کردن، کنار رفتن
در گوشه ای نشستن و دست از کار برداشتن در زمان پیری
باز نشستن
فرهنگ فارسی عمید

باز یافتن

باز یافتن
دوباره یافتن، پیدا کردن، چیز ازدست رفته را به دست آوردن
چیزی را به آسانی و بی زحمت به دست آوردن
باز یافتن
فرهنگ فارسی عمید

باز یافتن

باز یافتن
دوباره پیدا کردن، پیدا کردن، دوباره به دست آوردن، دوباره یافتن
متضاد: گم کردن، از دست دادن، استحصال کردن، بازیابی کردن، درک کردن، فهمیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد