جدول جو
جدول جو

معنی آبادبوم

آبادبوم
آبادجای، جای آباد، سرزمین آباد، برای مثال بدو گفت از ایدر برو تا به روم / میاسای هیچ اندر آبادبوم (فردوسی - ۷/۱۲۱)
تصویری از آبادبوم
تصویر آبادبوم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آبادبوم

آبادبوم

آبادبوم
ناحیت آبادان زمین معمور: (همی کار جست اندر آباد بوم) (فردوسی)
آبادبوم
فرهنگ لغت هوشیار

زادبوم

زادبوم
میهن، وطن، محل تولد، زادگاه، جایی که شخص در آنجا زاییده شده و ماوی گرفته، برای مِثال آن را که بر مراد جهان نیست دسترس / در زادبوم خویش غریب است و ناشناس (سعدی - لغت نامه - زادبوم)
زادبوم
فرهنگ فارسی عمید