جدول جو
جدول جو

معنی نارنجستان

نارنجستان
جایی که درخت نارنج بسیار باشد، گل خانه ای که در زمستان گلدان های نارنج را در آنجا نگهداری می کنند
تصویری از نارنجستان
تصویر نارنجستان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نارنجستان

نارنجستان

نارنجستان
جایی که در آن درخت نارنج و مرکبات را عمل آورند باغ سر پوشیده بشیشه که در سردسیر به درختان مرکبات اختصاص دهند
فرهنگ لغت هوشیار

نارنجستان

نارنجستان
جائی که در آن درخت نارنج و دیگر مرکبات را عمل آورند. (ناظم الاطباء). باغهای سرپوشیده به شیشه که در سردسیر برای درختان مرکبات دارند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

نارپستان

نارپستان
دختر یا زنی که پستان های برآمده و گرد مانند انار داشته باشد
نارپستان
فرهنگ فارسی عمید

نارپستان

نارپستان
دختر یا زنی که پستانهای او سخت و آویخته نبود: ... (هر یک بسان لعبتان نازنین نارپستان)
فرهنگ لغت هوشیار

نارپستان

نارپستان
دختر یا زنی که پستان های او سخت و سفت باشد و آویخته نباشد
نارپستان
فرهنگ فارسی معین

برنجستان

برنجستان
برنجزار. برنجار. شالی زار. مزرعۀ برنج. آنجا که برنج کارند. آنجا که برنج روید: مردی به آمل زمینی خرید ویران و برنجستان کرد اکنون از آن زمین برنج می خیزد که هیچ جای چنان نباشد. (نوروزنامه). قوت این گنج بود که این برنجستان بر نیکو می داد. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا

نارپستان

نارپستان
دختر یا زنیرا گویند که هنوز پستانهای او سخت باشد، یعنی آویزان و افتاده نباشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). لغهً به معنی دارای پستان مانند انار. (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع). زنی که پستانش آویخته نشده باشد. (فرهنگ نظام) (آنندراج) (انجمن آرا). زن نوبر و سخت پستان. زنی که پستانش نو برآمده باشد و همچو انار سخت باشد. (شمس اللغات). کاعب. (دهار). دختر بکر را گویند که پستانهای او گرد و کوچک است. از (شعوری) :
بتی نارپستان به دست آورد
که بر نار بستان شکست آورد.
نظامی.
کرده بر هر طرف گل افشانی
سیم ساقی و نارپستانی.
نظامی.
وز آنسو آفتاب بت پرستان
نشسته گرد او ده نارپستان.
نظامی.
همه نارپستان به بالا چو تیر
ز پستان هریک شکرخواره شیر.
نظامی.
هر یک بسان لعبتان نازنین نارپستان. (ترجمه محاسن اصفهان ص 25)
لغت نامه دهخدا