جدول جو
جدول جو

معنی موش مردگی

موش مردگی
وضع یا حالت کسی که خود را مظلوم، بی آزار و ناتوان جلوه دهد اما در باطن موذی و حیله گر باشد
تصویری از موش مردگی
تصویر موش مردگی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با موش مردگی

موش مردگی

موش مردگی
در اصطلاح ناتوانی و زبونی و ضعف و نیازمندی دروغین و ساختگی
موش مردگی
فرهنگ لغت هوشیار

موش مردگی

موش مردگی
موش مرده بودن. حالت و صفت موش مرده. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح عامیانه) ناتوانی و زبونی و ضعف و نیازمندی دروغین و ساختگی. چون موش مرده ناتوان و بیکاره و زبون و هیچکاره بودن وانمودن. (از یادداشت مؤلف).
- خود را به موش مردگی زدن، خود را به دروغ ضعیف و علیل نمودن. به دروغ ضعف و بیماری نمودن. خود را چون موش مرده معرفی کردن. ناتوان و هیچکاره معرفی کردن. ضعف و ناتوانی نمودن بی ضعف و ناتوانی. (یادداشت مؤلف).
- ، خود را فقیر و محتاج نشان دادن. خود را مستمند و نیازمند نمودن در حالی که چنان نیست. به دروغ فقر و تهی دستی نمودن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خون مردگی

خون مردگی
حالت مردن خون بزیر پوست یعنی بر اثر ضربه ای خون در زیر پوست منجمد شدن و از بیرون سیاه یا کبود نمایان شدن
لغت نامه دهخدا

موش مرده

موش مرده
ویژگی کسی که خود را مظلوم، بی آزار و ناتوان جلوه دهد اما در باطن موذی و حیله گر باشد
موش مرده
فرهنگ فارسی عمید

موش مرده

موش مرده
کنایه از فرد حیله گر که ظاهر خود را بی گناه نشان می دهد
موش مرده
فرهنگ فارسی معین

موش مرده

موش مرده
مرده موش. موشی که فوت کرده باشد. موشی که مرگ براو عارض شده باشد. (از یادداشت مؤلف) :
تا چند چو یخ فسرده بودن
درآب چو موش مرده بودن.
نظامی.
، (اصطلاح عامیانه) موذی به صورت خرد وناچیز. (یادداشت مؤلف). کنایه است از شخص آب زیرکاه و رند و ناقلا و موذی که در ظاهر خود را مظلوم و بی گناه و بی آزار و ساکت جلوه دهد.
- مثل موش مرده، سخت ناتوان و بیکاره و زبون. (از یادداشت مؤلف).
- موش مرده بازی درآوردن، خود را به موش مردگی زدن. ضعف و ناتوانی و بیکارگی وانمودن به دروغ. (از یادداشت مؤلف). خود را به موش مردگی زدن. معمولاً این ترکیب در حالی که گناهکاری بخواهد حالت بیگناهان و مردم بی آزار و چلمن را به خود گیرد یعنی موش مرده بسازد، نه اینکه همیشه حالت موش مردگی داشته باشد، استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه).
- موش مرده بودن یا شدن، موش مرده گردیدن. به صورت موش مرده درآمدن
لغت نامه دهخدا