جدول جو
جدول جو

معنی گواه کردن

گواه کردن
شاهد قرار دادن، گواه گردانیدن
تصویری از گواه کردن
تصویر گواه کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گواه کردن

گواه کردن

گواه کردن
گواه گرفتن. شاهد گرفتن. اشهاد. (زوزنی). استشهاد. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی) :
سوگند خورد چرخ که با او وفا کند
بر خویشتن فریشتگان را گواه کرد.
سعدی (از آنندراج).
وزیر چون پادشاه را بر جنگ تحریض نماید در کاری که به صلح و رفق تدارک پذیرد برهان حمق و غباوت بنموده باشد، و حجت ابلهی و خیانت سیر گواه کرده. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 115)
لغت نامه دهخدا

گوشه کردن

گوشه کردن
گوشه کردن ناخن. دردی در گوشه ناخن پدید آمدن عقربک شدن
گوشه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

گناه کردن

گناه کردن
مرتکب گناه شدن ارتکاب جرمی کردن خطا کردن بزه کردن
گناه کردن
فرهنگ لغت هوشیار