جدول جو
جدول جو

معنی گنده بغل

گنده بغل
کسی که عرق زیر بغلش بدبو باشد
تصویری از گنده بغل
تصویر گنده بغل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گنده بغل

گنده بغل

گنده بغل
کسی که عرق زیر بغلش بسیار بد بوست: با زبان معنوی گل با جعل هر زمان گوید که ای گنده بغل خ... (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار

گنده بغل

گنده بغل
کسی که خوی و نم زیر بغلش بسیار بدبو باشد. اَذفَر. ذَفِر. (منتهی الارب). اِصَن ّ:
با زبان معنوی گل با جعل
هر زمان گوید که ای گنده بغل.
مولوی.
- امثال:
گنده بغل را چه سود عنبر و لادن ؟
میرزا ابوالحسن جلوه (از امثال و حکم ج 3 ص 1327)
لغت نامه دهخدا

گنده مغز

گنده مغز
متکبر با افاده گنده دماغ: با آن دو گنده مغز بود حشر آن کسی کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار

گنده بخش

گنده بخش
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل که در 21000 گزی شمال باختری سرکوهه و 13000 گزی شوسۀ زاهدان به زابل واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 300تن است. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

گنده مغز

گنده مغز
گنده دماغ. متکبر. سرکش:
تو گنده مغز شعری و او گنده مغز شرع
با وی به گنده مغزی همچون ترازویی.
سوزنی.
با آن دو گنده مغز بود حشر آن کسی
کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ.
سوزنی (دیوان چ 1338 ص 233).
ماخولیا گرفته و مصروع و گنده مغز
زرداب خورده چون عسلی پیس چون زنار.
سوزنی.
گر نبودی جذب موش گنده مغز
عیشها کردی درون آب چغز.
مولوی
لغت نامه دهخدا