جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گاوشنگ

گاوشنگ

گاوشنگ
چوبی باشد که بر سر آن میخی از آهن نصب کنند و خر و گاو بدان رانند و وجه تسمیۀ آن گاوتندکن باشد چه شنگ بمعنی تند هم آمده است. (برهان) (آنندراج). سُک. (شعوری ج 2 ص 299) بیتی از لطیفی نقل کرده که صحیح نمی نماید. رجوع به غاوشنگ و گاوسنگ شود، نوعی غله که گاو را فربه کند و چون پوستش برکنند بعدش مقشر ماند. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا

گاورنگ

گاورنگ
مانند سر گاو، گاوسر، گاومانند، گاوسار، گرزی که آن را به شکل سر گاو ساخته باشند، برای مِثال بیامد خروشان بدان دشت جنگ/ به چنگ اندرون گرزۀ گاو رنگ (فردوسی - ۲/۱۸۰)
گاورنگ
فرهنگ فارسی عمید

گاوسنگ

گاوسنگ
گاویزَن، ماده ای شبیه زردۀ تخم مرغ که از میان زهرۀ گاو به دست می آوردند، مهرۀ زهرۀ گاو
اَندَرزا، جاویزَن، گاودارو، گاوزَهرَه، گاوزَهرَج
گاوسنگ
فرهنگ فارسی عمید

گاورنگ

گاورنگ
آنچه بهیئت گاو است. یا گرز (گرزهء) گاورنگ. گرز فریدون که سر آن بشکل سر گاو بود: بیامد خروشان بدان دشت جنگ بدست اندرون گرزه گاو رنگ. (هرمزدنامه)
فرهنگ لغت هوشیار

گاورنگ

گاورنگ
آنچه به هیئت گاو است. گرز (گرزه) گاورنگ، گرز فریدون که سر آن به شکل سر گاو بود
گاورنگ
فرهنگ فارسی معین