جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کش وفش

کش و فش

کش و فش
شان و شوکت کر و فر: (ما مرید جبه و دستار و کش و فش نه ایم نیست واعظ، جز نبی و آل پاکش پیر ما)، (رفیع واعظ)
کش و فش
فرهنگ لغت هوشیار

کش واکش

کش واکش
کشاکش کش مکش. یا در کش واکش بودن، در کشاکش و مجادله بودن: (میشود معلوم واعظ ز آمد و رفت نفس اینکه با ما زندگی پیوسته در کش واکش است)، (محمد رفیع واعظ) یا توی کش واکش افتادن، در کشاکش و مجادله افتادن: حوصله بنظمیه رفتن و شکایت کردن و توی کش واش افتادن را در خود ندید
کش واکش
فرهنگ لغت هوشیار

کش مکش

کش مکش
کشیدن و رها کردن، از هر سو کشیدن کشاکش، جدال ستیزه: (روز و شب در جنگ و اندر کش مکش کرده چالیش آخرش با اولش)، (مثنوی)، خوشی و نا خوشی غم و شادی، امر و نهی
کش مکش
فرهنگ لغت هوشیار

خش و فش

خش و فش
حکایت صوت جامه های نو و گرانبها در زنان. (یادداشت بخط مؤلف) ، آواز بسیار در جامه های نو پرآهار. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا