زنهار خواستن. امان طلبیدن: گر ز دیو نفس میجویی امان رو نهان شو چون پری از مردمان. شیخ بهایی، امروزه بکسی اطلاق شود که اثاث خانه از فرش و ظرف و مبل و جز آن رانو یا کهنه خریداری کند و در فروشگاه خود بفروشد
دارو طلبیدن. درمان خواستن. علاج طلبیدن: با درد فراق تو به جان میزنم الحق درمان ز که جویم که ز خوی تو ندیدم. خاقانی. گر به داغت می کشد فرمان ببر ور به دردت می کشد درمان مجوی. سعدی