جدول جو
جدول جو

معنی کارآزمودگی

کارآزمودگی
عمل کارآزموده، کارآزموده بودن، برای مثال ز تدبیر پیر کهن برمگرد / که کارآزموده بود سالخورد (سعدی۱ - ۷۴)
تصویری از کارآزمودگی
تصویر کارآزمودگی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کارآزمودگی

کارآزمودگی

کارآزمودگی
عمل کارآزموده. رجوع به کارآزموده شود
لغت نامه دهخدا

کارناآزمودگی

کارناآزمودگی
غراره. (منتهی الارب). عدم تجربه و عدم وقوف. (ناظم الاطباء). بی تجربگی در کار
لغت نامه دهخدا

ناآزمودگی

ناآزمودگی
بی تجربگی ناپختگی. یا ناآزمودگی کار. بی تجربگی
ناآزمودگی
فرهنگ لغت هوشیار

کارآزموده

کارآزموده
مجرب. کاردیده. تجربه دیده. صاحب تجربه. کارآزمود. کارآزمای:
برفتند کارآزموده سوار
پس پشت ایرانیان چل هزار.
فردوسی.
یکی انجمن ساخت (افراسیاب) از بخردان
هشیوار و کارآزموده ردان.
فردوسی.
شمردند بر میمنه سه هزار
زره دار و کارآزموده سوار.
فردوسی.
تنی چند از مردان واقعه دیده و کارآزموده بفرستادند. (گلستان).
ز تدبیر پیر کهن برمگرد
که کارآزموده بود سالخورد.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا