معنی غرقه غرقه غرق شده و فرورفته در آب، غریق، برای مثال غرقه ای دید جان او شده گم / سر چون خم نهاده بر سر خم (نظامی۴ - ۶۵۲)غرقه شدن: فرو رفتن در آب و غرق شدنغرقه کردن: فرو بردن در آب و غرق کردن تصویر غرقه فرهنگ فارسی عمید