معنی سرسلسله سرسلسله بانی و مؤسس یک سلسله یا طایفه، نخستین فرد از یک خاندان که یکی پس از دیگری پادشاهی کنند، رئیس و پیشوا و بزرگ تر یک فرقۀ مذهبی تصویر سرسلسله فرهنگ فارسی عمید
سرسلسله سرسلسله بانی و مؤسس یک سلسله یا یک طایفه، رییس و پیشوا و بزرگتر یک فرقه مذهبی فرهنگ فارسی معین
مسلسله مسلسله مؤنث مسلسل. به زنجیر. - امراءهالمسلسله (الَ...) ، زن به زنجیر بسته. نام یکی از صور فلکی. رجوع به مدخل امراءه المسلسله شود. ، احادیث مسلسله، حدیثهای مسلسل. رجوع به ترکیب حدیث مسلسل ذیل مدخل مسلسل شود لغت نامه دهخدا