جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سایه ور

سایه ور

سایه ور
آنچه که سایه دارد: درخت سایه دار، حرفی که دو خطی نوشته باشند، غشی سایه زده
فرهنگ لغت هوشیار

سایه ور

سایه ور
سایه دار و هر چیز که سایه دهد. (ناظم الاطباء). دارای سایه. پرسایه:
باغ تو پر درخت سایه ور است
از پی خویشتن یکی بگزین.
فرخی.
جناب سایه ورش را همیشه باد ملازم
کز این جناب معظم رسی بغایت مقصد.
شمس طبسی.
بسی پای دار ای درخت هنر
که هم میوه داری و هم سایه ور.
سعدی (بوستان).
پر از میوه و سایه ور چون رزند
نه چون ما سیه کار و ازرق رزند.
سعدی.
در جهان چون او نیامد آفتاب سایه ور
آفتاب سایه ور چون او نیامد در جهان.
سید ذوالفقار شروانی
لغت نامه دهخدا

سایه وار

سایه وار
مانند سایه، شبه مانند: کسانی که سایه وار زندگی می کنند
سایه وار
فرهنگ لغت هوشیار

سایه رو

سایه رو
در سایه رونده، کنایه از شب رو، کنایه از شب زنده دار
سایه رو
فرهنگ فارسی عمید