معنی دریانوال - فرهنگ فارسی عمید
معنی دریانوال
- دریانوال
- جوانمرد، بسیار بخشنده، باگذشت
تصویر دریانوال
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با دریانوال
دریانورد
- دریانورد
- کسی که با کشتی روی دریا گردش و مسافرت کند، ناخدا، ملاح
فرهنگ فارسی عمید
دریانورد
- دریانورد
- دریانوردنده. دریارو. آنکه در دریا رود. (آنندراج). مسافر دریا. (از لغت محلی شوشتر - خطی). بحرپیما. بحری، ملاح. کشتی بان. کشتی ران. نوتی. نواتی:
خاطرم فحل است کو دریا نورد آمد چو شیر
شیر بستن گربه آسا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
، کنایه از عرفا و ارباب ذوق. (لغت محلی شوشتر خطی)
لغت نامه دهخدا
دیرانزال
- دیرانزال
- دیرآب. آنکه انزال بدیر کند. (آنندراج) : حجاد، مرد دیرانزال. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا