جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خیره رو

خیره رو

خیره رو
بی حیا. بی شرم. (از آنندراج). رجوع به خیره روی شود
لغت نامه دهخدا

خیره روی

خیره روی
بی حیا. بی شرم. (آنندراج). خیره رو:
پرخدویی زشت خویی
خیره رویی خربطی.
سوزنی.
برون تاخت خواهندۀ خیره روی
نکوهیدن آغاز کردش بکوی.
سعدی (بوستان).
صفائی بدست آر ای خیره روی
که ننماید آیینۀ تیره روی.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

تیره رو

تیره رو
تیره رخ. تیره چهر. سیه روی. تیره روی:
زحل نحس و تیره روی نگر
کز بر مشتریش مستقر است.
خاقانی.
ز خورشید تا سایه موئی بود
که این روشن، آن تیره روئی بود.
نظامی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

خیره کش

خیره کش
آنکه بی سبب مردم را کشد، ظالم، بی باک بی پروا، سرکش عاصی، معشوق
خیره کش
فرهنگ لغت هوشیار