معنی خوش صحبت - فرهنگ فارسی عمید
معنی خوش صحبت
- خوش صحبت
- خوش سخن، شیرین سخن، خوش گفتار
تصویر خوش صحبت
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خوش صحبت
خوش صحبت
- خوش صحبت
- خوش گفتار آنکه خوش گفتار بود نیکو سخن: (خیلی خوش برخورد و خوش صحبت است)
فرهنگ لغت هوشیار
خوش صحبت
- خوش صحبت
- خوش زبان. خوش کلام. شیرین بیان. شیرین زبان، خوش معاشرت
لغت نامه دهخدا
خوش صحبت
- خوش صحبت
- خوش زبان، خوش سخن، خوش کلام، خوش گفتار، خوش محضر، شیرین زبان، شیرین گفتار، شیرین کلام، نیک محضر، نیکوبیان
متضاد: بدصحبت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش صحبتی
- خوش صحبتی
- خوش زبانی. خوش تقریری. خوش سخنی، خوش معاشرتی. خوش رفتاری:
گرچه باناز امامی است به همسایگیت
تو ز خوش صحبتیش باطرب و بانازی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
خوش صورت
- خوش صورت
- خوش شکل. خوشگل. خوبروی. زیباروی: ناگاه دو مرغ دیدم بغایت خوش صورت که از هوا درآمدند. (قصص الانبیاء)
لغت نامه دهخدا
خوش صفات
- خوش صفات
- آنکه صفت خوب دارد. با صفات نکو:
ما چو شطرنجیم اندر برد و مات
برد و مات ما ز تست ای خوش صفات.
مولوی
لغت نامه دهخدا